وداع با هنرمندی که سرشار از عشق بود
به گزارش مجله تخصصی کامپیوتر، ایران درودی، هنرمند و نقاش روز گذشته درگذشت، خبری که همه دوستداران او را متاثر کرد، ایران درودی به گفته دوستانش و کسانی که او را می شناختند، سرشار از عشق و زندگی بود.
به گزارش گروه فرهنگی خبرنگاران، برای نقاشی تعریف خاصی ندارم به جز اینکه نقاشی برایم به مفهوم زندگی من است. نقاشی را من انتخاب نکردم، نقاشی مرا انتخاب کرد. به درستی نمی دانم چند سال داشتم، خیلی بچه بودم که نقاشی را آغاز کردم و در سنی نبودم که اهمیت نقاشی را تشخیص دهم، اما این را می دانم که ما هرگز از هم جدا نشدیم و من جدا از خودم به نقاشی نگاه ننموده ام. در کودکی زمانی که من با نقاشی پیوند پیدا کردم و نقاشی قسمتی از وجودم شد، هنوز ارزش ها و مفهوم هنر را نمی شناختم. از طرفی هیچ وقت از دور نظاره گرش نبودم بلکه همواره انگیزه خلق و عشق آن را در وجود خودم پیدا نموده ام، گاهی تصور این را دارم که دیگر نقاشی نمی کنم بلکه خود نقاشی شده ام.
ایران درودی، هنرمند و نقاش روز گذشته درگذشت، خبری که همه دوستداران او را متاثر کرد، او زاده 11 شهریور 1315 در مشهد بود و در خانواده ای سرشناس به دنیا آمد، پدرش از تاجران صاحب نام خراسان و خانواده مادرش از بازرگانان قفقاز بودند. یک ساله بود که با مادر و خواهر بزرگ ترش پوران راهی اروپا شد که به پدر که در شهر هامبورگ تجارتخانه ای دایر نموده بود، بپیوندند. این خانواده زندگی بی دغدغه ای را در آن سال های قبل از توفان در کنار یکدیگر سپری می کردند. اما طولی نکشید که شعله های جنگ اروپا را به آتش کشید و بمباران های شبانه شهر هامبورگ را به لرزه درآورد. بااین حال اقامت آن ها تا مدتی بعد از جنگ هم ادامه پیدا کرد. پدر ایران درودی به سختی می توانست جنگ را جدی بگیرد و ادامه یافتن آن را باور نداشت، اوضاع را طوری دید که در کمتر از یک ساعت تصمیم گرفت به ایران برگردد.
این هنرمند از کودکی علاقه خود را به نقاشی بروز می داد و همین شد که بعد از تمام شدن تحصیلات میانه به دانشکده هنر های زیبای پاریس (بوزار) رفت. تاریخ هنر را در لوور پاریس و دوره ویترای را در آموزشگاه سلطنتی بروکسل گذراند. از آن موقع بود که آثار ایران درودی خلق شد.
او علاقه زیادی هم به موسیقی و شعر داشت و در گفت وگویی درمورد این موضوع می گوید: در باور من تمام هنر ها از یک جوهرند و با یکدیگر در ارتباط هستند. همچنان که نمی توان نقاش بود و موسیقی را درک نکرد یا با شعر بیگانه باقی ماند. هر هنرمندی خواه و ناخواه در سایر هنر ها مستحیل می گردد؛ چراکه خلاقیت از یک بافت نشأت می گیرد. تا به امروز نمی دانستم که شاملو می خواست آهنگساز گردد. به نظر من شعر شاملو همانند نت های موسیقی است و واژه های او جای نت های موسیقی را می گیرد و در فضا طنین می یابد. به خاطر می آورم که یکی از منتقدان مکزیکی به نام آنتونیو رودریگز در نمایشگاهی که در سال 1976 در موزه هنر های زیبای مکزیک برپا نموده بودم در نقد و تحلیل درمورد کارهایم نوشت: وقتی کار های این نقاش را می نگری صدای موسیقی رنگ ها را می شنوی. نقاشی های او طنین و آوا دارند. به هر حال پیش از آنکه نقاش شوم گوش هایم با موسیقی آشنا شد. نخستین درس پیانو را مادرم همراه با عشق به من آموخت. پیانو را فقط برای نواختن، فرانگرفتم بلکه سهم موسیقی در تلطیف احساسم اگر بیشتر از نقاشی نباشد، کمتر از آن نیست. موسیقی را حس می کنم همانند عشق مادرم و این بار عاطفی، تأثیر زیادی بر من گذارده است. عجیب نیست مادرم پیانو را به من آموخت و پدرم نقاشی را. زندگی من بدون این دو مفهومی ندارد.
ایران درودی به گفته دوستانش و کسانی که او را می شناختند، سرشار از عشق و زندگی بود. او درمورد نگاهش به دنیا می گوید: دنیا در نگاه عاشقانه ای که به آن دارم بسیار زیبا و پر از تضاد است. سعی دارم با دو چشمم هرچه بیشتر زیبایی های آفرینش را ببلعم و با تمام حواسم آن را حس کنم. این دنیا به ابعاد آرزوهایم لایتناهی، به رنگ عشق هایم ملون و پرتلالو، به مقدار صداقت هایم شفاف و بلورگونه است. من دنیا هستی را بدین گونه می بینم و از عشق به آن سرشارم. این کویری نیست که خشک و عقیم است، بلکه در کویر های من باران می بارد و دریا طغیان می نماید.
منبع: خبرگزاری دانشجو